یکی یدونه دختر

ساخت وبلاگ
وقتی خیلی ریز سرت شروع میکنه به درد گرفتن...وقتی مسکن میخوری و آروم نمیشی..وقتی معتقدی که دردش به مرور خوب میشه ، و اینجوری قدرت مسکن رو به صفر میرسونی...وقتی همسر بهت میگه بریم بیرون و تو با صدای خواب آلود میگی که نه......وقتی بلند میشی و میفتی به جون سینه مرغا و در آخر غر همون رو همسر به جون خودت میزنه...وقتی تو خیال نهار فردا داری واسه خودت چای با عطر گلاب میریزی و همسر وارد خونه میشه و خیالتو از نهار فردا راحت میکنه.....وقتی دلت گرفته و دقیق نمیدونی از کی و از کجا و داری با تقلای بازیگر محکومین برای برگشت مامان رعنا،اشک میریزی...وقتی میفهمی چقدر حست با فصل نرگس ومحکومین یکیه این روزا.......وقتی چای رو سر میکشی و همسر بهت میگه موقع خوابه......وقتی شب به آخرش میرسه و...... امشب سردم نیست....دو تا پتو رومه...امشب منو بوسید وخوابید!!!؟؟؟  وقتی یادت نمیاد...وقتی خوابت نمیاد... وقتی صبح زود باید پاشی و.... هنوز سرت داره ریز درد میکنه......برچسب‌ها: روزمره یکی یدونه دختر...ادامه مطلب
ما را در سایت یکی یدونه دختر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : zan94 بازدید : 116 تاريخ : دوشنبه 9 بهمن 1396 ساعت: 11:53

یک عمر شوخی نیست کافیه بگم وااای سکه شد یک نیم ملیون!کافیه بهم بریزم تا همسر که از عصر به نظرم در خود رفته میاد هم بریزه بهم     ... همسر سابق همسر داره مفت مفت از ما سکه میگیره و تا اخر عمرمون این قضیه زجرمون میده....همسر میگه من برات کم نذاشتم کههههه..من میگم کم نذاشتی چون من قناعت کردم....حرف ها و بده بستون ها همه منفیه و تلخ.....هیچوقت با مردی که قبلا زنی رو طلاق داده نباید ازدواج کرد...حواشیش آدمو از زندگی سیر میکنه...    یه روز به خودت میای و میبینی هیچوقت زندگی نکردی......چقدر حسرت بده و چقدر بد که...دیر شد...............کاش بخوابم زود...کاشبرچسب‌ها: روزمره + تاریخ | چهارشنبه بیست و هفتم دی ۱۳۹۶ساعت | 0:43 نویسنده | دورت بگردم یکی یدونه دختر...ادامه مطلب
ما را در سایت یکی یدونه دختر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : zan94 بازدید : 90 تاريخ : دوشنبه 9 بهمن 1396 ساعت: 11:53

تقدیر تو مشتمه....... نمیدونم اما پر از حس خوبم ..حیاط رو آب و.جارو کردم اما اصلا نمیترسیدم با اینکه کاملا صدای واق واق سگا از تو جنگل کوچیک کنار خونه میومد... نمیترسیدم و پر از خس خوب تا دلم خواست به گلا و گلدونا آب دادم....کلی هم آشغال جمع کرده بودم... با قدم هایی پر از طمانینه رفتم سر سطل آشغال لاین بالایی و با برداشتن گام های کوچک جهت استفاده از هوای خووووب به سمت خونه اومدم...آخ جای همسرجان خالی..آخه الان که حس پیاده روی هس اما همسر نیستتتتت.....اومدم خونه و بعد گردگیری و کشیدن جاروبرقی...میرم که آشپزخونه رو جون بدم و ژله ها مو به رسم همه ی مهمونی هام آماده کنم..... خدا رو شکر...گوشه ی دلم پر از تنهایی و دلتنگی ام...اما گوشه هایی از اون رو فعلا میخوام به شادی اختصاص بدم....انحصار زندگیم همش تو دست غمه...غم بسه....وای..... برویم که کار زیادهههههههبرچسب‌ها: روزمره + تاریخ | یکشنبه یکم بهمن ۱۳۹۶ساعت | 21:3 نویسنده | دورت بگردم یکی یدونه دختر...ادامه مطلب
ما را در سایت یکی یدونه دختر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : zan94 بازدید : 112 تاريخ : دوشنبه 9 بهمن 1396 ساعت: 11:53

راستش مدتیه حسابیییی غر میزنم ..به جون همسر ..میگم چرا خواهرت ..چرا مادرت ..منو بی ارزش کردند ..همسر از دست غرهای من خستس ..نمیدونم چرا فکر میکنم به طور جدی و عمیق ، طرفداری منو نمیکنه ..... جالبترین اتفاق ممکن این بود مادرشوهر به طرز بدی از چشمم افتاد .... اینکه به من دروغ میگفت دوستم داره و ... مطمعنم تنها انتظارشون از آینده اینه من و همسر طلاق بگیریم و اونا به همسر بگن دیدی ..دیدی اینم از زنی که خودت انتخاب کردی!!! از قطع رابطه بیزارم ..اما چاره ای ندارم .. هر کسی یه قدم برای من بر داره چند تا قدم براش برمیدارم و اگر کسی صریح و یا موذیانه بهم بدی کنه ،حسابی ازش دور میشم ..دوره دور ....دست خودم نیست ،دلم خیلی زود دست میکشه .... با همسر جان باز دعوا داشتیم .. وقتی رفت و درو پشت سرش بست به این فکر کردم اونم قربانیه این تبعیضه ..اونم مثل منه ..... با هم تلفنی حرف زدیم .. تلفنی بهش گفتم دوستت دارم .. بهش گفتم فکر و حرف جدایی راحته اما جدایی واقعی سخته .... با هم جنگ داشتیم و الان در صلحیم ..و من عاشق مرد صلح طلب خودم هستم:) برچسب‌ها: روزمره یکی یدونه دختر...ادامه مطلب
ما را در سایت یکی یدونه دختر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : zan94 بازدید : 108 تاريخ : سه شنبه 12 دی 1396 ساعت: 11:34

 نمیدونمممم اما واقعا گاهی ترانه ها با قدرت کلماتی که دارند میتونند زندگی رو تحت تاثیر قرار بدند ..مثل ترانه کی بهتر از تو با صداااای عارف .. یا همین سرنوشت با صدای تک شادمهر .. آخه منم احساسی .. بعد این همه تنش و اذیت های روحی که شدم که بخشیش رو خودم بر خودم تحمیل کردم و میتونستم قوی تر باشم و نبودم ... هییععععیییی..اما خب ..مهم این روزهاست ..که شکر خدا انرژیم برگشته .. خیلی غمگین بودم ..خیلی ..اما خب ...باید پذیرفت ...منم پذیرفتم که زندگیم منهای بعضیا ادامه پیدا کنه ...من و همسر جان مهم هستیم .. اینم بگم ... هرکسی که عشقش بهم ثابت بشه قطعا برام عزیزه .. مثل بابام و مامانم که عشق ابدی من هستند و همیشه نگران حال من و در حال هل دادن من به سمت بهترین ها هستند و البته شادی ..مامانی که همش گیر بده دختررررم برو ارایشگاه ، دخترم مراقب سلامتیت باشششش..چشات ضعیف شده برو دکترررر..خب آدم این مهربونیا و حواس جمعی ها رو ببینه و عشقش فزونی نیابه ... یا بابا که قضیش مفصله بس که ماهه .. یا مثل آبجی ها که همیشه پشت من بودند ..همیشه هوامو داشتند ..آخ که یاد لطفاشون که میفتم شرمنده میشم ... برادرا که انصافن برادری کردندو بغضم همیشه با یادآوری فداکاری هاشون همراهمه ... و اما این دو سال ..همسرجان! نمیدونم چقدر باید قدردانش باشم ... و چقدر باید بهش بگم ببخشید ... درسته زوجی بودیم که به شکل ناجوری مال ه یکی یدونه دختر...ادامه مطلب
ما را در سایت یکی یدونه دختر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : zan94 بازدید : 116 تاريخ : سه شنبه 12 دی 1396 ساعت: 11:34

  نمیدونمممم اما واقعا گاهی ترانه ها با قدرت کلماتی که دارند میتونند زندگی رو تحت تاثیر قرار بدند ..مثل ترانه کی بهتر از تو با صداااای عارف .. یا همین سرنوشت با صدای تک شادمهر .. آخه منم احساسی .. بعد این همه تنش و اذیت های روحی که شدم که بخشیش رو خودم بر خودم تحمیل کردم و میتونستم قوی تر باشم و نبودم ... هییععععیییی..اما خب ..مهم این روزهاست ..که شکر خدا انرژیم برگشته .. خیلی غمگین بودم ..خیلی ..اما خب ...باید پذیرفت ...منم پذیرفتم که زندگیم منهای بعضیا ادامه پیدا کنه ...من و همسر جان مهم هستیم .. اینم بگم ... هرکسی که عشقش بهم ثابت بشه قطعا برام عزیزه .. مثل بابام و مامانم که عشق ابدی من هستند و همیشه نگران حال من و در حال هل دادن من به سمت بهترین ها هستند و البته شادی ..مامانی که همش گیر بده دختررررم برو ارایشگاه ، دخترم مراقب سلامتیت باشششش..چشات ضعیف شده برو دکترررر..خب آدم این مهربونیا و حواس جمعی ها رو ببینه و عشقش فزونی نیابه ... یا بابا که قضیش مفصله بس که ماهه .. یا مثل آبجی ها که همیشه پشت من بودند ..همیشه هوامو داشتند ..آخ که یاد لطفاشون که میفتم شرمنده میشم ... برادرا که انصافن برادری کردندو بغضم همیشه با یادآوری فداکاری هاشون همراهمه ... و اما این دو سال ..همسرجان! نمیدونم چقدر باید قدردانش باشم ... و چقدر باید بهش بگم ببخشید ... درسته زوجی بودیم که به شکل ناجوری م یکی یدونه دختر...ادامه مطلب
ما را در سایت یکی یدونه دختر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : zan94 بازدید : 114 تاريخ : شنبه 9 دی 1396 ساعت: 15:13

چند وقتیه که ننوشتم ..و ننوشتن خوب نیس ..آدم باید بتونه اهل ثبت باشه ،ثبت حس های خوب یا بد ... این چند وقت معمولی گذشت .. من سر کار ..همسر مشغول کار .. فقط اون روز که رفتم برای ازمون ترفیع ،مدیر اداری مساله ای رو باهام مطرح کرد که خیلی بهم ریختم ... از زنی گفت که داره آمار منو میگیره ...بدجنسای زندگی من یکی دو تا که نیستنننننن!!!! نمیدونم چیکار کنم ..فقط دارم از شر شیاطین به خدا پناه میبرم .. دیروز هم باز بهم ریختم ...اینکه یکی در عین پر رویی بهت بدی کنه و هیچ‌وجدانی نداشته باشه ..دقیقا منظورم خواهر شوهر بدجنسه!!!!خدا ازش نگذره ..... نمیدونم چی بگم که آروم بشم ..گاهی این نا آرومی حرص همسرجانو در میاره و اونقدر ازم شاکی میشه که تا حد زیادی عصبانیتشو بروز میده .... خب .... چاره نیس انگار ... مساله ای که ذهنمو بشدت درگیر کرده جمع کردن پول واسه خونس .. با این روندی که ما داریم تا سال بعد شاید بتونیم هفتاد جمع کنیم اونم با کمک وام!!! با هفتاد هم خرید خونه اونم تو شهرمون یه کم سخته .... خدا رحم کنه و دستمونو بگیره ..ما هم حسابی میفتیم تو خط قسط و قرض! اما خب جز این راهها امکان خرید خونه نیس!!!! بعد خونه من باید ی بیس سی ملیونی جمع کنم تا باهاش یه جهیزیه ابرومند بخرم ..وسیله های خوب ..دنبال تجملات نیستم ابدا؛اما میخوام در شان خودم یه کارایی بکنم .... ان شا الله بعد این پروسه ها میشه آم یکی یدونه دختر...ادامه مطلب
ما را در سایت یکی یدونه دختر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : zan94 بازدید : 110 تاريخ : شنبه 9 دی 1396 ساعت: 15:13

اصلا دوست ندارم اینجا خاک بخوره ..وبلاگ نویسی بی نهایت بهم حس خوب میده و حفظش هم همینطور! تا دیروز که تولدم بود رو حرص و لج بودم ..اصلا باورم نمیشه که مادرشوهر که اینقد پشت سرم بد و بیراه میگه و با دخترش یعنی خواهرشوهر٬جیک تو جیک هم هستن بیاد و به من اس ام اس بده و بنویسه دوستت دارم .تولدت مبارک این تناقض محضه و اصلا نمیتونم هضمش کنم ..بنابراین بعد این پیامک حسابی بهم ریختم و تا تونستم غر زدم ..سر همسر! از همسرجان هم که همچنان ناراضیم ...احساس میکنم هنوز نتونسته مرد زندگی باشه ..مرد زندگی به معنی اینکه سفت و سخت بخواد حامی من باشه و زندگیمونو اداره کنه .... بیشتر وقتها حوصله حرف ها و غرهای منو نداره و ...عصبی میشه!!!!! این خودخوری ها و بداخلاقی ها داره هر دومونو به سرعت پیر میکنه .... یه پیری زود رس به دست یه عده ای که نذاشتند ما خوشبخت بشیم ....برچسب‌ها: روزمره یکی یدونه دختر...ادامه مطلب
ما را در سایت یکی یدونه دختر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : zan94 بازدید : 108 تاريخ : شنبه 9 دی 1396 ساعت: 15:13

دل من یه روز به دریا زد و ... یلدای بیخودی شد ... چند روز بود پر از حس دلچسب بودم..عمیقا شاد بودم و عمیقا حسم ناب و زیبا بود ..اما وقتی فال اینترنتی حافظ رو برای همسر گرفتم دیدم ...امان ..همش فراق و‌جدایی ....این فراق و‌جدایی ها باعث شد کم بیارم و نتونم اون همه حس خوبو نگه دارم و کم کم باز قلبم گرفت ..انگار میاز به تلنگر داره حال من ..برای بد شدن یه اشاره هم کافیه .... اما فال من درست بود واقعا مفهوم داشت برای همین فال همسر بهم برخورد ....... ریختم بهم ..از ایندم میترسم ..مبهمه ..نمی دونم چی میشه ..اینهمه زحمت  و کار و محروم کردن خودم از خیلی چیزا ..اخرش چی میشه ...میزنه به سرش یا میزنه به سرم و زندگی مونو ی روز تموم می کنیم ..آیا زن سابق گند میزنه ...آیا خواهرش یا مادرش باعث میشن داغ کنم و دلو بزنم به دریا و برم .....آبا خودم به یه خداحافظی محتاج میشم از شدت حس های بد .....؟؟؟!!!نمیدونم چی میشه اخر این زندگی‌که تو هر قابش من با یه حسرت عمیق گاهی میخندم و گاهی به شکلی دردناک اشک میریزم ....برچسب‌ها: روزمره + تاریخ | جمعه یکم دی ۱۳۹۶ساعت | 2:13 نویسنده | دورت بگردم یکی یدونه دختر...ادامه مطلب
ما را در سایت یکی یدونه دختر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : zan94 بازدید : 111 تاريخ : شنبه 9 دی 1396 ساعت: 15:13

غم دنباله دار من .... بهش میگم برام حرفای عاشقونه بزن ..مثلا هی بگو دنیا رو به پات می ریزم...بگو منو میخوای ..خاص حرف بزن ..اینا رو میگم و میگه خودت گفتی زبون نریز ...راست میگه ...ممکنه بگه ..ممکنه فقط زبونی بگه ..ممکنه هیچی نباشه ...ممکنه خیلی ترسناک باشه پس حرفاش ...ممکنه دوستم نداشته باشه و مجبور باشه بگه !!!!بهم میگه فکرات منفیه ..میگه راجع به آدم ها منفی فکر میکنی .... راست میگه ....من منفی فکر میکنم...اخه منفی میبینم ...اخه میبینم ........ همسر عجیبیه ....راستش خیلی ...میترسم با من بیاد تا یه جاهایی اما خسته شه ....خسته از من ...منم حساس ....منم غر غرو ..منم بداخلاق! بره ..برام مهم نیس .... من با غم دنباله داریی همراهم که عشقه ...اونم تنهاییه ...... بره ..مهم نیس...بره به گذشته ای که خواست با من فراموش کنه ...بره و ریشه مشکلاتشو پیدا کنه ...... احتمالن اخرین حرفی که بهش در دیدار نهایی میزنم اینه ...دوستم نداشتی ..متظاهر....خسیس ....برو بسلامت ........ قیامت هم نبینمت!!!!!!! برچسب‌ها: روزمره + تاریخ | شنبه دوم دی ۱۳۹۶ساعت | 1:29 نویسنده | دورت بگردم یکی یدونه دختر...ادامه مطلب
ما را در سایت یکی یدونه دختر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : zan94 بازدید : 79 تاريخ : شنبه 9 دی 1396 ساعت: 15:13